یاران کربلا

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلنوشته عاشقانه» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

سلامی دوباره

خب بعد از مدت ها سلام به حظار خیالی و البته عزیز راستش می دونم تویه این مقطع زمانی و مکانی (روی تختخواب زیر پتو با چراغ خاموش) اصلا درست نیست من بیام اینجا برایه چند تا ادمی که اصلا وجود ندارند درد و دل کنم خب بزارین شرایط زمانی رو توضیح بدم که معنای غلط بودن کارم رو بفهمین الان ساعت 10 و خورده ایه و من اگه دو ساعت باقی مونده رو حساب نکنم تقریبا 7 ماه دیگه فرصت دارم تا خودم برای کنکور اماده کنم راستش تو دلم دارم می گم کنکور سخت کنکور شکست ناپذیر این کنکور لعنتی که هم می خوام انجامش بدم هم نمی خوام وواییی کلافه شدم از این فکرا این ماله این الان نیستا تقریبا 5 ماهه که دارم بعش فکر می کنم ولی به دلایلی احساس ارامش دارم یه ارامش افتضاح که تو این شرایط نا مربوطه من نباید الان اینا رو بنویسم نباید بیام و واسه یه ادمایی که هیچوقت نیستن پست بزارم و بگم که دارم مثل سگ از کنکور می ترسم خب چون هیچکس اینجا نیست کار من اسونه وگرنه هیچوقت حتی به نزدیکترین ادم به خودمم نخواهم گفت که این عوضی داه پیرم می کنه قطعا این طولانی ترین یک ساله عمرمه ولی هنوز خدا رو شکر می کنم لحظه ی مرگم از این هم طولانی تر خواهد بود گرچه عاجزانه می خوام کمکم کنه که نترسم ولی صد در صد می ترسم تا از این بحث مردن خارج نشدیم بزارین یه چیزی بگم غش کنین از خنده راستش بیشتره ادما  به مرگشون و راهشو شیوش فکر می کنن خب منم از اون دسته ادمام همیشه فکر می کنم که بر اثر سرطان تو اتاقم می میرم حالا داشتم فکر می کردم این یک سال که قراره کلی خوش بگذره اگه به من بگن سرطان داری باید درس بخونم یا برم دنبال عشق و حال البته من می دونم اینقدر بدشانسم که فردای کنکور می گن می میری بعد اونوقته که حسرت می خورم اون هم به مقدار زیاد مثل یکی از بچه ها که می گه من می دونم اخر سر امام زمان ظهور می کنه ما شوهر نمی کنیم خخخخخخ اهان اینم می خوام بگم امسال با یک ادم خاص اشنا که نه روبرو شدم خیلی با دقت و تیز و به عبارتی گرگه این اصطلاح گرگ در زندگی من فعلا فقط برای یک نفر برچسب خورده بود تا اینکه این اقا رو ما دیدیم اره دیگه اولش هم من از اون متنفر بودم هم اون از من هی می گفتم چرا اینقدر این بی تفاوته چرا اینقدر عنقه مرتیکه از دماغ فیل افتاده اه اه اه همش به من تیکه می ندازه(یه کوچولو اغراق کردم)تا اینکه الان به شدت ازش خوشم می یاد و خب فکر کنم اون حسش همونه که البته امیدوارم نباشه الان ما 5 ماهه که داریم می ریم مدرسه و تو این مدت فقط یک بار اسممو پرسید اما مطمئنم الان بیوگرافی کامل منو می گه خیلی ادم جذابیه ادم جالب انگیزیه شخصیتش به حدی بامزه و عجیب غریب و رمز الود هست که دارم راجع بهش صحبت می کنم به من اعتماد کنین

به عنوان حرف  پایانی چون چشمام داره از خستگیه کارای که تکردم بسته می شه می خوام بگم خیلی خوشحالم که تا اخر متن صبور بودم و راجع به ایکه این چه وضعیه این چه جنسشه این چه  ووووو صحبت نکزدم خواستم قبل کنکورم یه متن بزارم که کنکور و بکنم قیچی زندگیم  زندگی قبل کنکور و بعد کنکور ایشالاه با چهره ی خندون بیام اینجا و بگم همونی کهمی خواستم شدخب دیگه حرفی ندارم یا علی

  • مظفر میکائیلی